بازگشت
06 مهر 1398
روابط عمومی شرکت عمران شهر جدید پردیس؛ 31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و از این روز به مدت یک هفته ادامه دارد. به همین مناسبت به سراغ معاون فنی اجرایی شرکت عمران رفتیم و دقایقی پای گفتوگو با دکتر سعید آزاد شهرکی و برادر شهید دفاع مقدس نشستیم.
سلام و وقت بخیر. ابتدا بابت این که اجازه دادید دقایقی در خصوص برادر شهید بزرگوارتان در خدت شما باشیم سپاسگزاریم. لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید. اینجانب سعید آزاد شهرکی فرزند صفر به تاریخ تولد 1/2/1350 متولد آبادان و برادر شهید خسرو آزاد شهرکی میباشم.
برادرتان چه زمانی و در چه عملیاتی به شهادت رسیدند؟ برادر اینجانب شهید خسرو آزاد شهرکی در تاریخ 25/12/1364 در عملیات والفجر 8 و در اثر اصابت راکت هواپیماهای بعثی به سنگر محل استقرار ایشان و تعداد دیگر شهدا به شهادت رسیدند. شهید در هنگام شهادت دارای 26 سال سن بودند.
نظر شهید در مورد شهادت چه بوده است؟ شهید به تمام معنا عاشق شهادت بود. بسیاری از دوستان قدیم وی به شهادت رسیده بودند و بارها آنان را یاد میکرد و همواره در انتظار شهادت بود. به طوری که شهید در وصیت نامه خویش قید کرده بود : "خدایا، این تن خاکی را در اختیار تو گذاشتهام تا هر زمان که صلاح دانستی دوباره آن را به مشتی خاک تبدیل کنی. خداوند به انسان مالی را میدهد خمسش را میخواهد فرزند عطا میکند خمس آن را میخواهد، بدانید که من خمس فرزندانتان هستم، خداوندا از تو میخواهم منت دیگری بر این بنده ناچیز خود بگذاری و اجازه دهی که نامم در پاورقی نام شهدا ثبت گردد. از پدر و مادرم میخواهم که وقتی سعادت شهادت را پیدا کردم خودشان هر دو با دست خودشان مرا در قبر بگذارند و با این کار به تمام مخالفان انقلاب و اسلام و ایران نشان بدهند که با دست خودشان ما را به جهاد فرستادند و در راه خدا شهید کردند و هیچ اجباری در کار نبوده است. از پدر و مادرم میخواهم که در شهادت من بی تابی نکنند زیرا که خداوند در قبال صبر آنان، در قیامت آنان را به سریر کرامت خواهد نشاند." این جملات و بیانات شهید قبل از آخرین اعزام به جبهه همه و همه نشان دهنده و بیانگر آگهی کامل و عشق شهید به شهادت و انقطاع از جهان مادی و انتخاب آگاهانه مسیر شهادت بوده است.
شهید ازدواج کرده بودند؟ کلاً چند خواهر و برادر بودید؟ خیر، ولی خانواده در نظر داشتند در صورت برگشت از جبهه برای ایشان مراسم عقد و عروسی بگیرند. 3 برادر و 3 خواهر مجموعاً 6 فرزند خانواده که شهید فرزند ارشد و برادر بزرگ خانواده بود.
عکس العمل پدر و مادر و خودتان در مقابل شهادت ایشان چه بود؟ طبیعی است که در ابتدا انسان با شنیدن خبر شهادت فرزند و شهیدش شوکه میشود ولی با عنایت به اینکه روحیات و عکس العملها و رفتار شهید حاکی از تمایل شدید به شهادت بود آمادگی اولیه و حداقلی در خانواده وجود داشت. پدر و مادرم پس از شهادت شهید و دریافت خبر شهادت ایشان، هر دو رو به قبله سجده شکر به جا آوردند و افتخار میکردند که فرزندشان در راه اسلام، قرآن و دین و ایران عزیز شهید شده است. اینجانب نیز علی رقم نیاز جدی به حضور برادر بزرگترم در سن 14 سالگی خود، افتخار میکردم که شهید جان خود را در راه خدا و اعتقادات و آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی فدا نموده است.
برادرتان قبل از عضویت در سپاه مشغول به چه کاری بودند؟ ایشان به صورت داوطلبانه و به صورت نیروی بسیج عازم جبهه میگردید چون بلافاصله پس از اخذ دیپلم و معافیت از سربازی (متولد 1337 همگی از سربازی معاف گردیده بودند). جنگ تحمیلی شروع گردیده بود و ایشان پس از مدتی که به صورت داوطلبانه عازم جبهه میگردید، به عضویت سپاه پاسداران در آمده و مسئولیت اداره تربیت بدنی سپاه بوشهر را نیز عهدهدار گردیدند.
به عنوان سوال پایانی اگر خاطره مهمی از ایشان دارید لطفاً تعریف برایمان کنید. شهید علاقه عجیبی به امام حسین (ع) داشت و خود بانی حسینیه نورالمهدی نیروگاه بود. همواره در مراسمات دهه محرم و صفر و سایر ایام فعالانه شرکت و مدیریت مینمود. همچنین به عنوان مسئول انجمن اسلامی حسینیه مذکور مؤسس تیم ورزشی فوتبال برای نوجوانان و جوانان و جذب آنان به حسینیه و تربیت و آموزش مذهبی و اعتقادی به آنان بود. همچنین شهید مسئول گروه مقاومت شهید علی فهمیده (از شهدای خوزستانی) بود که خاطرات زیادی در این زمینه و زمینههای دیگر از شهید دارم ولی به همین بسنده میکنم.
لینک کوتاه نوشته:
لینک کپی شد
کد خبر:
بازدید:
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز